تغییر گام:
سرعت:
گام اصلی:Am
خونه اون خونه قدیمی نیست
منم و یک اتاق كمبودم
خیلی چیزا عوض شده اما
من همونم که عاشقت بودم عاشقت بودم
من همونم که شعر میگفتم
تا بفهمی چقدر بی رحـمی
لعنتی چند قرنو خوندی که
انـقدر شعرو خوب میفهـمی میفهمی میفهمی
سقوطم از چشای تو چه مرگ شاعرانه ای میـشه
نفس بکش به یاد من
سقوطم از چشای تو چه مرگ شاعرانه ای میـشه
نفس بکش بجای من
ببین عجب ترانهای میشه عجب ترانه ای میشه
هر چیزی که تو چیدی تو خونه
از حضورت هنوز لبریـزه
فنجون قهوهت از شب آخر
چند سال دست نخورده رو میزه
چند سال چند سال
بعد تو کار دائمم هر روز
دور یه دنیا خط کشیدن بود
جای لبای تو روی فنـجون
یک عمر خط قرمز من بود کار من شکسـتن شد
سقوطم از