تغییر گام:
سرعت:
گام اصلی:E
صدای خشخش برگای خزونی
توی گوشم ناله میکرد
آسمون بغضشو تو پردهی
ابرای سیاهش پاره میکرد
رعدو برق نگاه شهرو با صداش خواب زده میکرد
زمین از این همه سنگینی
بار به روی شونش گله میکرد
همچنان پای پیاده فارغ از صدای خشم آسمـونی
بیخیال از نالههاو گلههای برگای زرد خزونی
جادههای بی کسی رو گم میکردم آروم ، آروم
تن غربت رو میشستم زیر قطرههای بارون
من به یاد عطر بارون زدهی گلـای پونه
میکشیدم پای خستمو تو جاده
به هوای بوی خونه
وقتی که صدای خونه منو تا آخر جاده میکشونه
این سرابه توی جاده که چشمامو میپوشونه