تغییر گام:
سرعت:
گام اصلی:Dm

دو دریـچه دو نگاه دو پنجره ـــــ دو رفیق 
دو همنشین دو حنجره
دو مسافر تو مـسیر زندگی دو عزیز 
دو همدم ـــــ همیشگی
با هم از غروب و سایه رد شدیم 
قصه ی عاشقی رو بلد شـدیم
فکر می کردیم آخر قصه اینه ـــــ جز خدا 
هیشکی ما رو نمی بینه
دو غریـبه دو تا قلب در به در
 دو تا دلـواپس این چشمای تر
ــــــ دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین 
دو تا دور افـتاده ی تنها نـشین
عاقبت جدا شدن دستای ما 
گم شدیم تو غربت غریـبه ها
آخر اون همه لبـخند و سرود ـــــ 
چشم پر حسادت زمونه بود