تغییر گام:
سرعت:
گام اصلی:Am

یادم میاد یادم میاد شب سرد زمستون
ما با هم می رفتیم تو خلوت خیابون
تو نم نم های بارون ما با چشای گریون
زیر لب میگفتیم لعنت به این زمستون
یادم میاد یادم میاد یه روز و روزگاری
واسه هم مینوشتیم رو درختا یادگاری
همه درختا رو بریدن  همه شاخه هاشو چیدن
با جدایی بین ما نفسی راحت کشیدن
یه شبی سرد و سیاه بود آسمون بدون ماه بود
روزگار با عشق ما یه رفیق نیمه راه بود
رفتی دنیا بی وفا شد زندگی دشمن ما شد
قصه تلخ عشق ما قصه عشق عاشقا شد