تغییر گام:
سرعت:
گام اصلی:Dm

عزیز بومی ای هم قبیله
رو اسب غربت چه خوش نشستی
تو این ولایت ای با اصالت
تو مونده بودی تو هم شکستی
تشنه و مومن به تشنه موندن
غرور اسم دیار ما بود
اون که سپردی به باد حسرت
تمام دار و ندار ما بود کدوم خزون خوش آواز
تو رو صدا کرد ای عاشق
که پر کشیدی بی پروا به جستجوی شقایق
کنار ما باش که محزون    به انتظار بهاریم
کنار ما باش که با هم  خورشید و بیرون بیاریم
هزار پرنده مثل تو عاشق گذشتن
از شب به نیت روز رفتن و رفتن ساده و صادق
نیومدن باز اما تا امروز
خدا به همرات ای خسته از شب
اما سفر نیست علاج این درد
راهی که رفتی رو به غروبه رو
به سحر نیست شب زده برگرد