تغییر گام:
سرعت:
گام اصلی:Am

مسافر خسـته ی من بار سفر رو بسته بود
تو خلوت آیینه ها به انتظار نشسته بود
می خواست که از اینجا بره اما نمیدونست کجا
دلش پر از گلایه بود ولی نمیدونست چرا
دفتر خاطراتشو رو طاقچه جا گذاشتو رفت
عکسای یادگاریشو برای ما گذاشتو رفت
دل که به جاده میسـپرد کسی اونو صدا نکرد
نگاه عاشقونه ای برای اون دعا نکرد
حالا دیگه تو غربتش ستاره سر نمیزنه
تو لحظه های بی کسیش پرنده پر نمیزنه
با کوله بار خستگی تو جاده های خاطره
مسافر خسته ی من یه عمره که مسافره
یه عمره که مسافره