تغییر گام:
سرعت:
گام اصلی:Dm

با صدای بی صـدا    مثل یک کوه بلند
مثل یک خواب کوتاه
یه مرد بود یه مرد   ــــ   ــــ
با دستای فقیر  با چشمای محـروم
با پاهای خسـته    یه مرد بود یه مرد
شب با تابوت سیاه  نشست توی چشماش
خاموش شد ستـاره
افتاد روی خاک ــــــ ــــــ
سایشم هم نمیـموند   هرگز پشته سرش
غمگین بود و خسـته
تنهای تنـهـــا ــــــــ ـــــــــــــ ـــــ
با لبهای تشـنه به عـکس یک چشـمه
نرسید تا ببـینه   قطره قطره
قطره آب قطره آبــــــــــ ــــــ
در شب بی تـپش این طرف اون طرف
میـوفتاد تا بشـنوه   صدا  صـدا
صدای پا صـدای پا
 ــــــ      ــــــــ