تغییر گام:
سرعت:
گام اصلی:Em

بعد از تو هیچ ماند از قلبم برای من
بغضم حریف گریه هایم نیـست خدای من
این گریه ها یعنی شروع ماجرای من
چشم رقیبان خورده بر دارو ندار من
نوش شما تنها دلیل انتظار من
دیوانگی دیگر نمی آید به کار من
عاشق شدم عاشق چرا
از دور میبـینم تو را ـــــــ وای از این درد دوری
ماندم در آغوش غمـت
در دل تو جا ماندی فقط 
اما هنوز غرق غروری      ـــــــ 
شهزاده ی نامهربان قلب مرا شکستی
تیر گذشـته از کمان دردانه که هستی
شهزاده ی نامهربان قلب مرا شکستی
تیر گذشـته از کمان دردانه که هستی
ای عشق خرابم کرده ای آخر تو را
تا کی کنم باور نمیبینی مگر دلم گرفـته
ایــــــــــــــــن شهر مرا
دیوانه میخواند کجایی دل 
نمیداند که دنیای مرا ماتم گرفـته
نمیبـینی مگر دلم گرفـته
شهزاده ی نامهربان قلب مرا شکستی
تیر گذشـته از کمان دردانه که هستی
شهزاده ی نامهربان قلب مرا شکستی
تیر گذشـته از کمان دردانه که هستی
شهزاده ی نامهربان قلب مرا شکستی
تیر گذشـته از کمان دردانه که هستی